کد مطلب:80309 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

مصقله بن هبیره شیبانی











مصقله بن هبیره كه از فرمانداران امام علیه السلام بود اسیران «بنی ناجیه» را از «معقل بن قیس» فرمانده لشگر امام علیه السلام خرید و آزاد ساخت، اما هنگامی كه امام علیه السلام از او مطالبه پرداخت غرامتها را به بیت المال كرد امتناع ورزید و به سوی شام فرار نمود، امام در این باره فرمود:

«قبح الله مصقله! فعل فعل الساده و فر فرار العبید! فما انطق مادحه حتی اسكته و لا صدق و اصفه حتی بكته و لو اقام لاخذنا میسوره و انتظرنا بماله و فوره»[1].

(خداوند روی «مصقله» راه سیاه كند، كار بزرگواران را انجام داد (برده ها را خرید و آزاد ساخت) اما خود همچون بردگان فرار كرد، هنوز ثناخوان به مداحیش نپرداخته بود كه او را ساكت نمود و هنوز سخن ستایشگران به پایان نرسیده بود كه آنها را به زحمت انداخت! اما اگر (مردانه) ایستاده بود همان مقدار كه داشت از او می پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانائی به او مهلت می دادیم).

«مصقله بن هبیره» كه فرماندار «اردشیر خره» (از شهرهای فارس) بود امام در نامه انتقادآمیز به او نوشت:

«بلغنی عنك امر ان كنت فعلته فقد اسخطت الهك و عصیت امامك: انك تقسم فی ء المسلمین الذی حازته رماحهم و خیولهم و اریقت علیه دماوهم فیمن اعتامك من اعراب قومك. فو الذی فلق الحبه و برا النسمه لئن كان ذلك حقا لتجدن لك علی هوانا و لتخفن عندی میزانا فلا تستهن بحق ربك و لا تصلح دنیاك بمحق دینك فتكون من الاخسرین اعمالا الاوان حق من قبلك و قبلنا من المسلمین فی قسمه هذا الفی ء سواء: یردون عندی علیه و یصدرون عنه)[2].

[صفحه 183]

(به من درباره ی تو گزارش رسیده كه اگر درست باشد و این كار را انجام داده باشی پروردگارت را به خشم آورده، و امامت را نافرمانی كردی، (گزارش رسیده) كه تو غنائم مربوط به مسلمانان كه بوسیله ی اسلحه و اسبهایشان به دست آمده، و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات كه خود برگزیده ای تقسیم می كنی.

سوگند به كسی كه دانه را در زیر خاك شكافت و روح انسانی را آفرید، اگر این گزارش درست باشد تو در نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدارت كم خواهد بود، حق پروردگارت را سبك نشمار و دنیایت را با نابودی دینت اصلاح مكن كه از زیانكارترین افراد خواهی بود!

آگاه باش! حق مسلمانانی كه نزد من و یا پیش تو هستند در تقسیم این اموال مساوی است باید همه آنها به نزد من آیند و سهمیه ی خود را از من بگیرند).

[صفحه 185]


صفحه 183، 185.








    1. نهج البلاغه كلام 44.
    2. نهج البلاغه، نامه 43.